| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
در سال 1890 آمریکا با رکود بزرگی مواجه شد. شرکت ها یکی پس از دیگری ورشکست و کارکنان دسته دسته از کار بیکار می شدند. یکی از تاجران نیز هتلش را از دست داد و تنها چیزی که برایش باقی ماند، اندکی پول و وقت فراوان بود. وی تصمیم گرفت کتابی بنویسد و به مردم انگیزه بدهد که حتی در دشواری ها نیز به تلاش خود ادامه دهند.
نام او "اریسون سوت ماردِن" بود. او اتاق کوچکی روی یک اصطبل اجاره کرد و به مدت یکسال شبانه روز مشغول نوشتن شد . کتاب او با عنوان "حرکت رو به جلو" به صدها نفری اشاره داشت که علیرغم تمام ناملایمات به تلاش خود ادامه داده و به موفقیت رسیده اند.
سرانجام کار کتاب به پایان رسید. صبح روز بعد، صفحه آخر کتاب را نوشت و خسته و گرسنه به رستورانی رفت تا غذا بخورد. وقتی غذا می خورد، اصطبل آتش گرفت و اتاق او هم به کلی سوخت و کتاب نیز به خاکستر تبدیل شد. 5500 صفحه دست نویس او ناگهان از بین رفت.
او ابتدا به شدت دچار ناامیدی شد، اما بعد فکر کرد که کتابش درباره پشتکار بوده است. پس بار دیگر قلم به دست گرفت و نوشتن را شروع کرد. یک سال دیگر را نیز صرف نوشتن کتاب کرد و وقتی کتاب تکمیل شد، آن را به ناشر های مختلف داد.
اما در سال سوم بحران اقتصادی ، کسی به کتاب های الهام بخش اعتقادی نداشت. اریسون رد شدن کتاب را پذیرفت و منتظر ماند تا شرایط بهتر شود. سپس به شیکاگو رفت و شغل دیگری پیدا کرد.
یک روز موضوع کتاب را با دوستانش در میان گذاشت. دوستش ناشری را می شناخت. ناشر کتاب را خواند و بسیار هیجان زده شد و به این نتیجه رسید که این کتاب دقیقا همان چیزی است که مردم به آن احتیاج دارند. کتاب "حرکت به جلو " منتشر شد و در ردیف پرفروش ترین کتاب های آن زمان قرار گرفت. این کتاب منبع الهامی برای هزاران نفر بود.
بسیاری از بازرگانان و سیاستمداران معتقدند این کتاب ، آمریکا را به قرن بیستم رساند و تاثیر فراوانی بر افکار مردم داشت. اشخاصی مانند هنری فورد ، توماس ادیسون ، هاروی فایرستون و جی پی مورگان از این کتاب بهره های فراوانی گرفتند.
اوریسون در کتاب خود می نویسد : « دو چیز لازمه موفقیت است: یکی دست به کار شدن و دیگری ادامه دادن». او در کتابش نوشته است : « برای کسی که به قدرتش واقف باشد، شکستی در کار نیست. برای کسی که تلاش می کند ، شکست بی معناست. برای مردمی که در پی هر بار زمین خوردن برمی خیزند، شکست مفهومی ندارد. آدم موفق کسی است که وقتی همه دست از تلاش بر می دارند، او به تلاش خود ادامه می دهد.»
برگرفته از کتاب قدرت برنامه ریزی
برایان تریسی
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
شخصیت هایی که درس نخوانده ثروتمند شدند
1جان دیویس راکفلر (John Davis Rockefeller)
جان دیویس راکفلر در سال ۱۸۳۹ در نیویورک متولد شد و یکی از ثروتمندترین آمریکاییهای تاریخ است. او یکی از شخصیت های برتر جهان و از پایهگذاران پالایشگاه نفتی در این کشور بود که شرکت نفتی استاندارد اویل (Standard Oil) را تاسیس کرد. راکفلر در سال ۱۹۳۷ درگذشت و ثروت ۳۴۰ میلیارد دلاری را از خود بر جای گذاشت.
وی تنها در دبیرستان درس خواند و مدت بسیار کوتاهی را در کالج گذراند و در سن ۱۶ سالگی شروع به کار کرد. این میلیاردر آمریکایی در سال ۱۹۱۶ با دستیابی به ثروت یک میلیارد دلاری، اولین میلیاردر آمریکایی شناخته شد.
2 هنری فورد (Henry Ford)
هنری فورد، کارآفرین و مخترع آمریکایی، در سال ۱۸۳۶ متولد شد و یکی از شخصیت های برتر جهان در صنعت خودروسازی به شمار میرود. او در ۱۶ سالگی مزرعه خانوادگی را ترک کرد و به دیترویت رفت.
فورد در ابتدا به عنوان کارآموز، کار کردن با ماشینهای صنعتی را یاد گرفت و چند سال بعد مهندس ارشد شرکت «ادیسون ایلومینیتینگ» (Edison Illuminating) شد. وی در سال ۱۸۹۶ نخستین خودروی خود را ساخت و سپس ایده تولید وسیلهی متحرک بر روی چرخ را اجرا کرد و انقلابی را در صنعت خودروسازی به وجود آورد. هنری فورد در سال ۱۹۰۳ کارخانه فورد را تاسیس کرد و دارایی ۱۹۹ میلیارد دلاری از او بر جای مانده است. فورد در سال ۱۹۴۷ میلادی درگذشت.
3 آمانسیو اورتگا (Amancio Ortega)
آمانسیو اورتگا متولد سال ۱۹۳۶ میلادی، یک تاجر اسپانیایی موفق در صنعت مد و پوشاک و موسس شرکت ایندیتکس (Inditex) است. او در ۱۴ سالگی ترک تحصیل کرد و در یک مغازه فروش پیراهن مردانه مشغول به کار شد. اورتگا در سال ۱۹۷۵ تولیدی پوشاک «زارا» (Zara) را تاسیس کرد و امروزه به عنوان یکی از ثروتمندترین افراد جهان با دارایی ۷۸ میلیارد و ۵۰۰ میلیون دلار شناخته میشود.
4 استیو جابز (Steven Paul Jobs)
استیو جابز از شخصیت های برتر جهان و موسس برند اپل در سال ۱۹۵۵ در سانفرانسیسکو به دنیا آمد و به علت سرطان لوزالمعده در سال ۲۰۱۱ درگذشت. جابز یکی دیگر از میلیاردرهایی بود که تحصیل را نیمهکاره رها کرد. او تنها یک ترم در کالج درس خواند و در سال ۱۹۷۶ به همراه دوستانش کمپانی اپل را تاسیس کرد. دارایی استیو جابز حدود ۱۱ میلیارد دلار برآورد شده است.
5 مایکل دل (Michael Saul Dell)
مایکل دل یکی از معروفترین میلیاردرها و شخصیت های برتر جهان است. او در سال ۱۹۶۵ در هیوستون آمریکا به دنیا آمد و با سرمایهی ۱۶ میلیارد دلار به عنوان بیست و پنجمین فرد ثروتمند دنیا شناخته میشود. دل در دوران دانشجویی و زمانی که تنها ۱۹ سال سن داشت در اتاق خوابگاهش، شرکت رایانهای «دل» را تاسیس کرد و مدتی بعد تحصیلاتش را رها کرد تا به صورت تمام وقت به امور شرکتش برسد.
کانال تلگرامی ما
https://telegram.me/joinchat/CpyMq0BT2QhELQqOq49UFg
یاعلی
هنری فورد موتور وی 8را به جهان ارایه کرد.تحصیلات رسمی زیادی نداشت.درحقیقت او تاقبل از سن 14 سالگی به مدرسه نرفته بود.اوبه اندازه ی کافی باهوش بود تابداند که یک موتور قوی به نام وی 8 می تواند وجود داشته باشد،اما اونمی دانست چگونه باید آن را بسازد.بنابراین از تمام کسانی که تحصیلات بالایی داشتند برای ساختن آن سوال کرد.اما آن ها به او گفتند چه کاری می تواند انجام شود و چه کاری نمی تواند انجام شود.براساس نظر آن ها ساختن یک وی 8 غیر ممکن بود،اما هنری فورد برای داشتن یک وی 8 اصرار داشت.چندماه بعد اواز افراد ماهر سوال کرد آیا شما می توانیدیک وی 8 بسازید و آن ها جواب دادند ما می دانیم که چه چیزی می تواند انجام شود و چه چیزی نمی تواند انجام شود و وی 8 یک مورد غیر ممکن است.چند ماهی به همین منوال گذشت و هنوز هنری فورد می گفت من وی 8 را می خواهم.بعد از مدتی کوتاهی همان مردم موتور وی 8 اوراتولید کردند.
دراین ماجرا چه اتفاقی افتاد؟آن ها به خیال و پندارشان اجازه دادند که فراتر از محدودیت های تحصیلی و دانشگاهیشان عمل کند.تعلیم وتربیت به ما یاد می دهد که چه می تواند انجام شود و هم چنین بعضی اوقات به ما محدودیت های اشتباه و غلط را یاد می دهد.
افرادی که ایمان ندارند در میانه ی راه می مانند.حدس می زنید در میان جاده چه اتفاقی می افتد؟آن ها زیر ماشین می روند.افراد بدون ایمان،شهامت ندارند.آن ها کارها را به این خاطر انجام می دهند که فقط آن ها را انجام داده باشند،زیرا که آن ها اعتماد به نفس و جسارت ندارند.آن ها به خاطر این که مورد قبول واقع شوند اطاعت می کنند،حتی اگر بدانند کاری که می کنند اشتباه است.آن ها مثل گله ی گوسفند عمل می کنند.
یکی از مهم ترین رموز موفقیت این است که به جای مخالفت با یک چیز،موافق آن باشیم.به این طریق شما بخشی از مشکل نخواهید بود بلکه بخشی از راه حل خواهید بود.اعتقاد راسخ،شهامت به دنبال دارد.
با اعتقاد می توان به ایمان رسید.
ایمان بودن عمل،گول زدن خود است.ایمان در انتظار معجزه نمی ماند،بلکه آن را خلق می کند.
راه درست راوقتی انتخاب خواهید کرد که فکر کنید می توانید،بااین که فکر کنید نمی توانید. (هنری فورد)
همه ی ما فرصت اندکی دراختیار داریم و همه به زمین می خوریم و زخمی می شویم.همه ی ما گاهی به خودمان شک می کنیم وبه طور اغراق آمیزی دلمان به حال خودمان می سوزد.مهم این است که بر احساسات غلبه کنیم و دوباره اعتقادمان را به دست آوریم.
دردنیا سه نوع انسان وجود دارند:
1-مردمی که عامل رخدادها هستند
2-مردمی که به نظاره ی این رخدادها می پردازند.
3-مردمی که از این رخدادها شگفت زده می شوند.
شما جز کدام گروه هستید؟
موفقیت چیزی نیست که به طور تصادفی نصیب یک فرد شود.یک فرد برای موفق شدن باید آماده و شایسته باشد.همه خواهان موفقیت وپیروزی هستند ولی چه تعداد از این افراد حاضرند برای موفق شدن وقت بگذارند و تلاش کنند؟لازمه ی موفقیت فداکاری و داشتن نظم و انظباط در امور است.هیچ چیزی وجود ندارد که بتواند جایگزینی برای سخت کوشی باشد.هنری فورد گفته است که((هرچه سخت تر کارکنید شانس بیشتری برای موفقیت خواهید داشت))
من دوست دارم نصف روز را کار کنم اما برایم فرق نمی کند 12 ساعت اول یا 12 ساعت آخر روز باشد
کاموس ویلسون
هیچ کس نمی تواند استعداد و قریحه اش را در یک کاربدون سخت کوشی شکوفا سازد،درست به همان صورت که یک نفر نمی تواند با نشستن برروی یک لغت نامه چگونگی تلفظ صحیح لغات رایاد بگیرید.افراد حرفه ای کارها را آسان تر انجام می دهند زیرا آن ها مهارت لازم رابرای اصول اولیه ی کار به دست آورده اند.
اگر مردم بدانند که من برای مهارت در کارم چه قدر تلاش کرده ام،هرگز تعجب نخواهند کرد
میکل آنژ
متوسط انرژی و توانایی که افراد صرف کار می کنند25%است.دنیا برای کسی که بیشتر از 50% توانایی اش را صرف کار می کند ارزش و احترام قائل می شود وبرای افراد بسیار نادری که 100%توانشان را صرف کارشان می کنند،سرتعظیم فرود می آورد.
انرو کارنگی
موفقیت ها نتیجه ی باور مابه این خواسته است که چه قدر می توانیم بیشتر کار کنیم،نه این که چه قدر می توانیم کمتر کار کنیم،یا این که چند ساعت بیشتر کار کنیم نه چند ساعت کمتر کار کنیم.موسیقی دان های بزرگ هرروز تمرین می کنند.لازم نیست که برنده ها به خاطر این که برنده شده اند پوزش بخواهند زیرا که آ ن ها زیاد و سخت کار کرده اند.موفقیت آسان به دست نمی آید.هرچیزی که ما از آن لذت می بریم نتیجه ی تلاش سخت یک انسان است.بعضی از کارها قابل مشاهده اند ولی بعضی دیگر غیر قابل رویت،اما فرق نمی کند هردوی این ها مهم هستند.بعضی از افراد هنگامی که شغلی به دست می آورند از کارکردن دست می کشند.علی رغم آمارهای بیکاری،یافتن افراد شایسته برای کارسخت است.غالب مردم تفاوت بین اوقات فراغت و اوقات بیهودگی را نمی دانند.دراوقات بیهودگی زمان به بطالت می گذرد؛اما زمان فراغت به طور مفید سپری می شود.امروز و فردا کردن و تعلل را نمی توان کارکردن به حساب آورد.
برتری افراد ناشی از شانس نیست بلکه آن پیامد کاروتمرین سخت است.کارو ممارست سخت یک فرد را در آن چه که او انجام می دهد،بهتر می کند.
شاید بتوان باانتظار کشیدن،چیزی را به دست آورد،ولی چیزهاوقتی از دست می روند که شخص عجله می کند.
آبراهام لینکلن
سخت کوشی،خود آغاز و پایان است.فرد هرقدر سخت تر تلاش کند بیشتر به کارش علاقه مند می شود وهرچه بیشتر علاقه پیدا کند،سخت تر کار می کند.بهترین تصمیم ها هم مفید واقع نخواهند شد مگر اینکه شما آن ها را به کار ببندید.نوابغ بزرگ بدون سخت کوشی و قدرت اراده راه به جایی نبرده اند.
یک بار زمانی که فریتز کرایسلر،نوازنده ی بزرگ ویلون،کنسرتش را تمام کرد،شخصی به روی صحنه آمد وبه او گفت:((حاضرم تمام زندگیم را بدهم تا بتوانم مثل شما ویلون بنوازم))کرایسلر گفت:((من هم همین کار را کردم))
هیچ عصای جادویی برای موفقیت وجود ندارد.دردنیای واقعی،موفقیت نصیب تلاش گران است نه نظاره کنندگان.یک اسب سر به راه لگذ نمی پراند واز زیر کار درنمی رود ویک اسب چموش هم مطیع نخواهد بود.پس بیایید سخت کوش باشیم و از کار فرار نکنیم.
بدون کار سخت،موفقیتی حاصل نخواهد شد.
طبیعت،غذا را در اختیار پرندگان قرار می دهد اما آن را دم در آشیانه شان نمی گذارد.آن ها مجبورند برای به دست آوردن غذا به سختی تلاش کنند.هیچ چیزی به آسانی به دست نمی آید.میلتون رز هرروز از ساعت 4 صبح به نوشتن بهشت گم شده می پرداخت.36سال طول کشید تا نوا وبستر بتواند فرهنگ و بستر را تدوین کند.
حتی کارهای کوچک نیز مستلزم سخت کوشی و انجام دادن هرچه شایسته تر هستند و برحرف های بسیار بزرگ ارجحیت دارند.
کانال تلگرامی ما
https://telegram.me/joinchat/CpyMq0BT2QhELQqOq49UFg
توماس ادیسون تقریبا 10هزار بارزمانی که برروی لامپ کارمی کرد شکست خورد
هنری فورد در سن 40 سالگی ورشکسته شد
لی ایکوکا به وسیله ی هنری فورد 2بار در سن 54 سالگی از کار برکنارشد.
به بتهوون جوان گفته شده بود که او اصلا استعداد موسیقی ندارد ولی این بتهوون بود که بهترین آهنگ ها را به دنیا عرضه کرد.
شکست در زندگی اجتناب پذیر است.یک شکست می تواند به عنوان نیروی جلوبرنده عمل کند وهم چنین به ما درس تواضع و فروتنی را یاد می دهد.درمیان درد وناراحتی است که شما شجاعت و ایمان رابه دست می آورید.ما باید یاد بگیریم که برنده باشیم نه محکوم.به ذهن کوته اندیش شک کنید واز آن دوری گزینید.
بعد از هر شکست از خود بپرسید از این تجربه چه چیزی می توانم بیاموزم؟وبه این نحو شما باید قادر باشید با استفاده از یک جای پا ازروی موانع بگذرید.
شکست،بزرگراه پیروزی است.تام واتسون گفته است که:((اگر می خواهید موفق باشید شکست هایتان باید دو برابر شود.))
اگر اهل مطالعه ی تاریخ باشید درخواهید یافت که قصه ی موفقیت ها،دنباله ی داستان شکست های بزرگ است.اما مردم
شکست ها را نمی بینند.آن ها فقط یک روی سکه را می بینند و می گویند که طرف شانس آورده.اودریک مکان و زمان
مناسب قرار گرفته است.
اجازه دهید زندگی فردی راباشما درمیان بگذارم.اومردی بود که در سن 21 سالگی درانتخابات شکست خورد؛دوباره در سن 24 سالگی درشغلش شکست خورد؛درسن 26 سالگی معشوقه اش را از دست داد؛درسن 34 سالگی درانتخابات کنگره بازنده شد؛درسن 45 سالگی درانتخابات سناتوری شکست خورد؛درسن 47 سالگی در تلاش برای معاونت ریاست جمهوری شکست خوردُ؛درسن 49 سالگی در انتخابات سناتوری شکست خوردودر سن 52 سالگی به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده انتخاب شد.
این مرد آبراهام لینکلن بود.
آیا باید او را یک شکست خورده بنامیم؟اومی توانست همه چیز را رها کند،اما برای لینکلن شکست یک راه فرعی بود نه پایان راه.
در1913 لی فورست مخترع لامپ خلا از جانب دادگاه ایالتی به جرم شیادی برای اغوای مردم به خریدن سهام شرکتش بااین ادعا که او می تواند صداهای آن ها را از زیر اقیانوس انتقال دهد مجرم شناخته شد.او دربین مردم تحقیر شد.می توانید تصور کنید که دنیای امروز بدون اختراع او چه وضعی داشت.
دردهم دسامبر سال 1903 سردبیر نیویورک تایمز برادران رایت را به این خاطر که می خواستند ماشینی بسازند که سنگین تر از هواست ولی می تواند پرواز کند مورد تمسخر قرار داد.یک هفته بعد از آن بود که در((کیتی هاوک))برادران رایت پرواز مشهورشان را انحام دادند.
کلنل ساندرز در 65 سالگی با یک ماشین قراضه و یک چک 100 دلاری اداره ی تامین اجتماعی به این نتیجه رسید که باید کاری انجام دهد.اونصیحت مادرش را به یادآورد وبه دنبال خرید و فروش رفت.قبل از اینکه سفارش اولین خریدش را بگیرد فکر می کنید چند در را کوبید؟تخمین می زنند که بیش از هزار دررا قبل از اولین سفارش خرید،زده بود.چه تعدادی از ما پس از سه بار،ده بار و یاهزار بار تلاش می گوییم که من تا حدی که می توانستم تمام تلاش خودم را انجام دادم؟
والت دیزنی به خاطر سن وسال کمش از سوی بیشتر سردبیران روزنامه ها پذیرفته نشد.آن ها می گفتند که او بی استعداد است.روزی کشیشی ازاو خواست تا در کلیسا چند تصویر بکشد.این گونه بود که دیزنی از آلونک پر از موشی درمجاورت آن کلیسا بود پروبال گرفت.
انسان های موفق کارهایی بزرگی انجام نمی دهند بلکه آن ها کارهای کوجک را به طریقی بزرگ انجام می دهند.
روزی یک کودک چهارساله ی ناشنوا درحالی که یادداشتی از معلمش در جیب داشت به خانه آمد.((تامی شما برای یادگیری،خیلی عقب مانده است،او رابه مدرسه نفرستید))مادرش نوشته را خواند وجواب داد:((تامی من برای یادگرفتن عقب مانده نیست،من خودم به او یاد می دهم))تامی بزرگ شد و توماس ادیسون بزرگ شد.توماس ادیسون تنها سه ماه آموزش رسمی دید.او نسبتا ناشنوا بود.
هنری فورد فراموش کرده بود در اولین ماشینی که اختراع کرده بود دنده ی عقب بگذارد.
آیافکر می کنید که این افراد شکست خورده اند؟آن ها با وجود مشکلات،پیروز شدند نه درغیاب آن ها.اما به نظر دیگران آن ها فقط شانس آورده اند.
تمام داستان های موفقیت، به نوعی داستان های شکست های بزرگ نیز هستند.تنها تفاوت این دو دراین است که موفق ها هرقت زمین خورده اند،بلند شده اند.این امر پیروزی نامیده می شود نه شکست.ماهمواره باید بیاموزیم و به جلو حرکت کنیم.پس از شکست ها درس بگیرید وبه پیش بروید
درسال 1914 توماس ادیسون در سن 67 سالگی کارخانه اش را که نزدیک به یک میلیون دلار ارزش داشت دریک آتش سوزی ازدست داد.بیمه اش بسیار اندک بود.ادیسون به حاصل سالیان عمرش که درمیان شعله های آتش درحال سوختن بود نگاهی افکند وگفت:((ارزش بزرگی در این حادثه است.این آتش تمام اشتباهاتم را سوزاند.خدایا سپاسگزارم ما می توانیم از اول شروع کنیم))علی رغم آن فاجعه،سه هفته بعد او گرامافون را اختراع کرد.چه طرز فکری!!!!
لئوناردو داوینچی در دوازده سالگی با خود این گونه پیمان بست ” روزی من یکی از یزرگ ترین هنرمندان تاریخ جهان خواهم شد و با شاهان زندگی خواهم کرد و همنشین شاهزادگان خواهم بود.” در رزوگاران قدیم پسرک جوانی زندگی می کرد که نامش ناپلئون بود. او هر روز ساعت ها در رویای خود به هدایت و رهبری ارتش خود می پرداخت و اروپا را فتح می کرد. بقیه این داستان را در تاریخ بخوانید. ” برادران رایت” از رویای پرواز به هواپیما رسیدند.
رویای یک اتو مبیل ارزان برای هر نفر، هنری فورد را به خط تولید انبوه اتومبیل هدایت کرد.
نیل آرمسترانگ حتی در کودکی هم با این رویا زندگی می کرد که روزی اثری از خود در صنعت هوانوردی به جای بگذارد. در ماه جولای ۱۹۶۹ وی به عنوان نخستین انسان قدم به کره ی ماه گذاشت.
همه چیز از یک رویا آغاز می شود. حامی رویای خود باشید. در ترانه ای آمده است:
اگر هرگز رویایی نداشته باشید، پس هیچ وقت هم رویایی که به حقیقت پیوسته باشد نخواهید داشت.”
رویای تو چیه ؟؟؟
رویایی که داری امکان پذیره !